کارگردانی فیلم را بهفر کریمی به عهده داشت که جالب است یک نکته را دربارهاش بگم.همینطور که تیتراژ پایانی میرفت و من اسامی را نگاه میکردم خب اولین نام معمولن نام کارگردان فیلم است که خب بهفر کریمی نامش هم به عنوان کارگردان و نویسنده آمد. در پایان متوجه شدم که من اصلن کلمه کارگردان به چشمم نخورده و به جایش کلمه مشاهده و نویسندگی را دیدهام که از کلمه مشاهده به جای کارگردانی استفاده کرده بود. در وب چرخی زدم و به مطلبی در وبلاگ رضا بهرامی برخوردم که نوشته بود عادتش همین است. همین را میدانم که از بهفر کریمی بیشتر خواهم شنید.
فردا حتمن تکرارش را نگاه میکنم. ساعت 1-2 عصر است به گمانم. اگر هم شما این مطلب را تا قبل از 1 جمعه میخوانید حتمن نگاه کنید. در فیلم و روی تصاویر که نگاه میکردم شباهت زیادی بین سهراب و علی مصفا احساس کردم.به گمانم اگر کسی قصد ساخت یک مستند زندگینامهای درباره وی را داشته باشد مصفا اولین گزینهای است که باید به سراغش برود. شهید ثالث که تکنیک سینماییش شاعرانهاست و عناوین فیلمهایش یا ساده است یا از نقاشیها الهام گرفتهشده واقعه در سینمای ما مورد کممهری قرار گرفته.نمیدانم این رسم و آیین ما ایرانیهاست یا اینکه او به خاطر در غربت بودنش ، چه فیزیکی چه روحانی یک استثناست؟
این مطلب احتملن پسنوشت خواهد داشت.
1 نظر:
جای ما هم ببینید.
ارسال یک نظر