در غربت

مستند یک فیلم یک تجربه را که شبکه 4 هر پنجشنبه شب می‌گذارد این هفته درباره شاعر سینمای ایران (تارکوفسکی سینمای ایران؟) سهراب شهید ثالث بود و یک دنیا خاطره و حرف نگفته. فیلم‌های بی‌کیفیت از چشنواره برلین چندین سال قبل. سوزنبان پیری طبیعت بی‌جان و آدم‌های جوانی که در گذر جوان پیر شده بودند.خواندن خاطرات مرتضی ممیز درباره ساخت قسمتی از طبیعت بی‌جان (1354) توسط شاهرخ شهید ثالث . گفته‌های ممیز شیرین و دلنشین بود. درباره اینکه چطور فکر و ایده پوستر فیلم به سرش زده و... جوان سرباز و جانشین سوزنبان پیر هم که حالا خودشان مثل سوزنبان پیر شده بودند صحبت می‌کردند و از مهربانیهای سهراب (اجازه هست او را به نام کوچک صدا بزنم؟ آخر اینطوری احساس می‌کنم واقعن شاعر (سهراب سپهری) سینمای ایران است) حرفها می‌زدند.

کارگردانی فیلم را بهفر کریمی به عهده داشت که جالب است یک نکته را درباره‌اش بگم.همین‌طور که تیتراژ پایانی می‌رفت و من اسامی را نگاه می‌کردم خب اولین نام معمولن نام کارگردان فیلم است که خب بهفر کریمی نامش هم به عنوان کارگردان و نویسنده آمد. در پایان متوجه شدم که من اصلن کلمه کارگردان به چشمم نخورده و به جایش کلمه مشاهده و نویسندگی را دیده‌ام که از کلمه مشاهده به جای کارگردانی استفاده کرده بود. در وب چرخی زدم و به مطلبی در وبلاگ رضا بهرامی برخوردم که نوشته بود عادتش همین است. همین را می‌دانم که از بهفر کریمی بیشتر خواهم شنید.

فردا حتمن تکرارش را نگاه می‌کنم. ساعت 1-2 عصر است به گمانم. اگر هم شما این مطلب را تا قبل از 1 جمعه می‌خوانید حتمن نگاه کنید. در فیلم و روی تصاویر که نگاه می‌کردم شباهت زیادی بین سهراب و علی مصفا احساس کردم.به گمانم اگر کسی قصد ساخت یک مستند زندگی‌نامه‌ای درباره وی را داشته باشد مصفا اولین گزینه‌ای است که باید به سراغش برود. شهید ثالث که تکنیک سینماییش شاعرانه‌است و عناوین فیلم‌هایش یا ساده است یا از نقاشی‌ها الهام گرفته‌شده واقعه در سینمای ما مورد کم‌مهری قرار گرفته.نمی‌دانم این رسم و آیین ما ایرانی‌هاست یا اینکه او به خاطر در غربت بودنش ، چه فیزیکی چه روحانی یک استثناست؟

این مطلب احتملن ‌پس‌نوشت خواهد داشت.


1 نظر:

نیستان گفت...

جای ما هم ببینید.

ارسال یک نظر